loading...

یک هرج و مرج شاعرانه

بازدید : 3
پنجشنبه 10 بهمن 1403 زمان : 10:51

نمی‌خواهم خودم را ببازم؛چیزی برای باختن ندارم در حقیقت. ناسلامتی من همانی‌ام که فروریختن رویاهایش را دید و دم نزد ولی چند روزی‌ست یک حفره وسط تنم پدیدار شده. می‌خواستم نادیده‌اش بگیرم ولی دارم کل قفسه سینه‌ام را می‌بلعد. یک عمر می‌خواستم ناپدید شوم ولی حالا که بالاخره فرصتش پیش آمد ترسیده‌ام. دلم محبت یک غریبه را می‌خواهد. عوارض پیری ست؟ نمی‌دانم. به تمام آدم‌هایی که در دنیایم زندگی نمی‌کنند، حسودی می‌کنم. کاش من را هم از این دنیا بیرون می‌کشیدند.

  • ۲
  • نظرات [ ۱ ]
    • نِـرو
    • شنبه ۱۹ آبان ۰۳
    غرفه ای ثبت نشده است
    نظرات این مطلب

    تعداد صفحات : -1

    آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 8
  • بازدید کننده امروز : 9
  • باردید دیروز : 1
  • بازدید کننده دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 37
  • بازدید ماه : 11
  • بازدید سال : 37
  • بازدید کلی : 73
  • کدهای اختصاصی